
دارن هاردی:
” برندشخصی یا سرشناس شدن شما همان تصویر شفاف، مثبت و قدرتمندی است که هرگاه دیگران به شما فکر میکنند، به ذهنشان خطور میکند.”
برندشخصی ، درواقع، یک “قدرت نرم” است. همانند برندینگ محصول، برند یا میزان سرشناس بودن و برندشخصی اشخاص هم بسیار مهم است. همه ما می دانیم اینکه صرفاً مدرک تحصیلی، تجربه یا عناوین شغلی بتوانند موجب موفقیت فرد شوند، تصور درستی از بازار کار نیست. خواه ناخواه برندشخصی افراد بر همه ابعاد زندگی روزمرهمان تأثیرگذار است؛ مخصوصاً در محیط کاری و تخصصی بسیار مهم میشود، که دیگران راجع به ما و توانمندی ما یا اصطلاحا راجع به برندشخصی ما چه فکری میکنند.
با برخورداری از برندشخصی و سرشناس بودن، فرصتهای حرفهای بیشتری متناسب با کیفیت مهارتهای شما برایتان فراهم خواهد شد. تلاش برای تهیه یک تصویر واضح از خودتان و تواناییهایتان باعث میشود، شناخت بهتری نسبت به خود پیدا کنید. نقاط قوت خود را بهتر بشناسید و می توانید آنها را مشخصاً به خوبی نشان دهید و همچنین برای نقاط ضعف خود برنامهریزی کنید.
بنابراین برای اینکه در مسیر یک هدف ثابت قدم بمانیم ، باید ببینیم که چقدر به آن هدف باور راسخ داریم. در موضوع برندشخصی نیز خیلی ها علاقه دارند در حوزه کاری خود تبدیل به یک فرد سرشناس شوند اما احساس می کنند برای اینکار آماده نیستند یا فکر می کنند این حس صرفاً یک علاقه است یا اینکه واژه سرشناس شدن را از خود دور می بینند و احساس می کنند تبدیل به برندشخصی شدن بیشتر مربوط به هنرمندان، مدیران و …. است. لذا در این زمینه کتابی تحت عنوان برندشخصی نوشته شده است که مربوط به همه است لذا از همین جهت مطالعه ی این کتاب را به همه ی افراد توصیه می کنم:
فصل اول کتاب
فصل اول کتاب برندشخصی به زیبایی به این موضوع اشاره شده است که آیا هرکسی می تواند فردی سرشناس شود؟ و اگر شما مخاطب و خواننده این کتاب به این باور برسید که سرشناس شدن برای شما هم می تواند اتفاق بیافتد قطعاً اگر به این حوزه علاقمند باشید سریع در این مسیر بدون ترس قدم می گذارید.
برندسازی شخصی و سرشناس شدن در گذشته شاید بیشتر قابل دسترس برای افراد صاحب قدرت و نفوذ در جامعه بود اما امروزه در عصر دیجیتال قاعده ی بازی به گونه ای دیگر است و می بینید که یک دستفروش به سرعت می تواند به شهرت برسد و میلیونر شود.
فصل دوم و سوم
در فصل دوم و سوم نویسینده به مباحث خودشناسی پرداخته است و این توجه دلیل محکم و ویژه ای دارد و آن اینست که ما در حوزه ای به سرشناس می شویم که متفاوت از دیگران عمل کنیم و از همه مهمتر اینکه به آن کار علاقه پایدار داشته باشیم به طوری که از تمام وجود بخواهیم آنکار را در تمام عمر خود با علاقه پایدار انجام دهیم.
استیو جابز در این زمینه می گوید موفقیت بسیار مسیر سخت و دشواری دارد که خیلی ها در این مسیر ناامید میشوند و از همین جهت باید عاشق کاری باشید که انجام میدهید.
فصل چهارم و پنجم
فصل چهارم و پنجم به این موضوع اختصاص دارد که شما بایستی فضای مناسب و ویژهی خودتان را پیدا کنید برای سرشناس شدن، بازار مربوط به خودتان را کشف و در آن بازار عرض اندام کنید. در استخری که ماهی های بزرگ فراوانی دارد اگر یک ماهی کوچکی را بیاندازید احتمالاً دیده شدن و پیدا کردن آن کار سختی باشد شما باید استخری را پیدا کنید که بتوانید سریع خودی نشان دهید و خودتان را برجسته کنید از دیگران.
فصل ششم
“محتوا پادشاه است” حتما این جمله مشهور را شنیده اید…
در فصل ششم کتاب برندشخصی به این موضوع پرداخته می شود که آن چیزی که نردبان شما به سمت سرشناس شدن را می سازد، محتوای شما است، محتوای خوب می تواند همانند یک ویروس عمل کند و سریعاً همه جا پخش شود و نام و آوازه شما را بر سرزبان ها بیاورد اما شاید گمان کنید که محتوا خیلی مربوط به حرفه ی شما نباشد در صورتی که همه انسان ها دارای برند هستند و برند آنها دارای محتوا است. از تعاملات روزانهی خودتان بگیرید تا پیام های تبلیغاتی کسب و کارتان، نوع لباس پوشیدنتان، کتاب هایی که می نویسید، سخنرانی هایی که میکنید و در نهایت جملاتی که بر زبان می آورید همه و همه پیام های شما هستند.
در هر حرفه و کاری هستید سعی کنید متفاوت ترین و بهترین محتوا را تولید کنید و عملاً حرف جدیدی برای گفتن داشته باشید.
فصل هفتم
اگر محتوا را به عنوان سوخت در نظر بگیریم، مخاطبان شما به منزله آتش خواهند بود..
فصل هفتم به اهمیت نقش مخاطب می پردازد چرا که شما در مسیر سرشناس شدن به مخاطبان متفاوتی نیاز دارید که شما را برای رسیدن به نوک قلّه یاری میکنند از همه مهم تر مخاطبین انرژی و انگیزه ی مضاعفی برای پیمودن مسیر به شما می دهند و بسیار از افراد سرشناس می گویند در روزهای سخت و ناامیدی اگر حمایت و انرژی مخاطبین نبود شاید به تنهایی قادر به طی کردن مسیر نبودیم.
در فصل هفتم نیز به نقش شبکه های اجتماعی و موتورهای جستجو در اینکه بهتر دیده شوید و مخاطبین خود را پیدا کنید اشاره شده است که در عصر دیجیتال نمیتوان نقش مخاطبین مجازی خود را دست کمی از مخاطبین واقعی خود بگیرید.
فصل هشتم
نویسنده در جایی از کتاب فصل هشتم را “استراتژی پیشرفته” نام میبرد چراکه این استراتژی برای همه ضرورت ندارد اما با توجه به اینکه نمی توان نقش معجزه گر آن را نادیده گرفت لذا به آن می ارزد که خود را برای آن آماده کنیم.
استراتژی پیشرفته به اهمیت نوشتن کتاب و سخنرانی در راستای سرشناس شدن توجه میکند و باید گفت که چنین اقدامات جسورانهای، شما را از حاشیه امن و راحتی بیرون می کشد چرا که قطعاً برای همه حتی شما که الان این کتاب را می خوانید ممکن است روی صحنه رفتن و سخنرانی کردن یا نوشتن یک کتاب کار آسانی نباشد اما شاید با خواندن فصل هشت متوجه شوید که به آن می ارزد که کمی خود را به چالش بیاندازید.
ضمناً اگر احساس میکنید که حرفه و شغل شما ربطی به سخنرانی کردن پیدا نمی کند باید بگویم که زود قضاوت کرده اید..
اگر شما برنامه نویس هستید، آرایشگر متخصصی هستید، پزشک هستید، خلبان هستید، اگر آشپز هستید یا اگر احساس می کنید فرد درونگرایی هستید و فکر میکنید مناسب سخنرانی کردن نیستید باید حتماً فصل هشت را بخوانید چرا که در عصر دیجیتال سخنرانی کردن و نوشتن کتاب به همه افراد در هر حرفه ای کمک میکند که به فردی سرشناس تبدیل شوند.
فقط لازمهی آن اینست که به یک جمله اعتقاد داشته باشید: ” برای پیشرفت هرجا نیاز باشد تغییر می کنم”
فصل نهم
در فصل نهم به داستان افرادی میپرداز که همانند شما زمانی میخواستند پا در این مسیر بگذارند و اکنون به موفقیت های چشمگیری دست یافتهاند که میتواند روشن کنندهی دیدگان شما برای یافتن مسیر درست و الهام بخش دل های شما برای ایستادگی در راه رسیدن به هدف باشد.
فصل دهم
فصل دهم به مدل ذهنی شما کار دارد، درواقع آنچیزی که شما را به اسارت می کشد که دست به اقدام نزنید ترسهایی است که اگر بند آن ها را پاره نکنید هیچ یک از برنامهها و اهدافی که پس از خواندن نه فصل از کتاب برای خودتان برنامه ریزی کردهاید عملی نخواهد شد، چیزی که من مدل ذهنی کارآفرینانه نام گذاری می کنم و اگر روی نگرش خود کار نکنید نمی توانید به فردی سرشناس تبدیل شوید.
فصل یازدهم
“داشتن ایده و محتوای خوب نیمی از مسیر است نیمهی دیگر میزان تلاش و ایستادگی شما در راه رسیدن به هدف است.”
فصل یازدهم کتاب برندشخصی توجه خوانندگان کتاب را به اهمیت پایمردی و مقاومت در مسیر پرچالش رسیدن به هدف و سرشناس شدن جلب میکند.
در پایان باید گفت که ماهیت وجود داشتن هر چیزی معنای تکامل را در اذهان زنده می کند لذا قطعاً ترجمه ی این کتاب می توانست بهتر از آنی باشد که اکنون هست که برای تحقق این مهم امیدوارم صاحب نظران و خوانندگان محترم نقطه نظرات و نکات ارزنده خود را از این جانب دریغ نفرمایند.
همچنین از تمام عزیزانی که بنده را در ترجمه کتاب برندشخصی یاری رساندند تشکر می کنم.
امید آنکه مطالعهی این کتاب شما را در راه رسیدن به اهداف بزرگتان در زندگی و سرشناس شدن یاری کند.
ghashamsham2020@gmail.com
روابط عمومی: 091055555
سید اسماعیل قشمشم 1398
مقدمه مترجم
اگر قرار بود سال ها قبل به موضوعاتی همچون سرشناس شدن و شهرت بپردازم و کتاب برندشخصی را ترجمه کنم شاید ضرورت چندانی احساس نمی شد که به این موضوعات پرداخته شود چراکه برندشخصی و سرشناس شدن در گذشته بیشتر شبیه به مسیری بود که مجبور به پیمودن آن بودی که به وقت خودش سرشناس شدن و شهرت برای شما اتفاق می افتاد اما در کتاب برندشخصی شما متوجه می شوید که در شرایط امروز به کلی قاعده بازی متفاوت است و تبدیل به برندشخصی شدن مانند ساختن یک جاده می ماند نه اینکه مجبور به پیمودن مسیری مشخص باشید که از قبل ساخته شده باشد، در کتاب برندشخصی می خوانید که اکنون هرکس برای سرشناس شدن باید طرح و برنامه ای خاص خود را داشته باشد و به قدری سرعت تغییرات زیاد شده است که شاید طرح و برنامه ی امروز شما برای فردایتان موثر نباشد.
امروزه شما می بینید که یک آشپز در یک روستای گردشگری دور افتاده با امکاناتی که شبکه های اجتماعی و اینترنت در اختیار همه قرار داده است می تواند با سبک متفاوت آشپزی خود سریعاً سرشناس شده و تبدیل به یک میلیونر و برندشخصی شود، در کشور خودمان هم شاهد آن بودیم که یک واکس فروش دوره گرد در شهر تهران با داشتن طرح و خلاقیت منحصر به خودش سریعاً شهرتش در کل کشور بر سرزبان ها افتاد و درآمد زیادی از این طریق کسب کرد.
مثال دیگر شاید اینفلوئنسرهای اینستاگرامی باشند که تعدادشان امروزه از حد شمارش خارج شده است، این افراد با داشتن محتوا و ویژگی منحصر به فرد با هر سن و در هر جای کشور به سرعت سرشناس شدند و حتی در بعضی مواقع شهرت آنها شانه به شانه یازیگران و خوانندگان می زند حال تصور کنید که اگر این افراد که عمدتاً از قشر هنرمند هستند سال ها قبل می خواستند به سرشناسی فعلی خود دست یابند، احتمالاً لازم بود پس از توافق با صاحبان قدرت در صدا و سیما و پس از مدت ها تلاش شاید می توانستند شهرتی برای خود دست و پا کنند اما اکنون اینگونه نیست.. دیگر پای هیچ واسطه ای در میان نیست هر شخصی در عصر دیجیتال رسانه ی شخصی خودش را دارد و با داشتن ایده، محتوای خوب و ارزش آفرینی برای مخاطبان خودش می تواند سرشناس شود.
پس امروزه این محتوای شما است که در برندشخصی شدن همچون یک موتور محرک و جلو برنده عمل می کند و سوخت این موتور را انگیزه و اهداف شما تعیین می کند.
خالی از لطف نیست که در انتهای پیشگفتار انگیزه ی خودم از توجه به این موضوعات را بیان کنم. در سال هایی که به کار تدریس مشغول بودم و دائماً با افراد با انگیزه و هدفمند در حوزههای مختلف سر و کار داشتم به این سوال اساسی رسیدم که چطور می توان راه میانبری برای رسیدن به اهداف بزرگ پیدا کرد و به نوعی این سوال ذهن مرا به خود مشغول کرد که آیا جوانان و میان سالان هم در عصر کنونی میتوانند به موفقیت های چشمگیر دست یابند یا همانند گذشته باید صبر کنند تا به پایان مسیر برسند و طعم موفقیت های بزرگ را بچشند، تا اینکه بعد از مطالعه مقالات، کتاب های مختلف و بررسی زندگی و مسیر موفقیت افرادی که مخاطب بحث من هستند، جواب سوال خودم را در برندشخصی شدن یافتم.
آسانسور موفقیت
یعنی برندشخصی و سرشناس شدن در دنیای امروز می تواند آسانسور موفقیت را برای شما فراهم کند از این جهت اعتقاد دارم برندسازی شخصی و سرشناس شدن برای همگان است نه صرفاً یک قشر خاص لذا شما در هر حرفهای که هستید میتوانید با سرشناس شدن به موفقیت های بزرگ در کار خود دست پیدا کنید ولی قبل از آن یک شرط مهم وجود دارد و آن شرط اینست که برای ساختن دنیای جدید نیاز به افکار جدید داریم یعنی اگر قرار باشد با پارادایم ها و چارچوب فکری فعلی و گذشته خود به فرصتها و مخصوصاً محتوای این کتاب بنگریم نمیتوانیم در کار خود سرشناس شویم اما اگر پا به پای نویسنده در مسیری قدم گذاریم که در انتهای آن پنجرهی جدیدی برای افکار و نوع نگاهمان به زندگی بیابیم قطعاً می تواند زمینه تحول فردی را فراهم کند.
موضوعی که به ضرورت های مطالعه این کتاب اضافه میکند ایناست که شرایط کنونی جوامع به سمت و سویی سوق پیدا کرده که دیگر عناوین و القاب آدمها نیست که باعث موفقیت آنها میشود بلکه مهارتها و محتوای آنها است که فواره سرشناش شدن آنها را بلند می کند. همانطور که میبینید دیگر تحصیلات تکمیلی به ارزش های انسان ها نمی افزاید و این مهم به این معنا است که مسیر سرشناش شدن آزمون ورودی ندارد یا پیش شرط خاصی ندارد که شما خارج از خودتان بخواهید جستجو کنید و هرآنچه هست درون شماست و به خودتان برمی گردد و چه زیبا مولانا می گوید:
بیرون زتو نیست هرچه در عالم هست …… در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
با احترام سید اسماعیل قشمشم
مقدمه مارکشفر برای کتاب برندشخصی
«هیچ انگیزه و اشتیاقی نیست که به آسانی محقق شود، مگر اینکه شما بخواهید در یک زندگی پایینتر از آن چه که استحقاقش را دارید درجا بزنید.» – نلسون ماندلا
جهت خرید نسخه الکترونیکی یا چاپی کتاب برندشخصی ترجمه سید اسماعیل قشمشم اینجا کلیک کنید.
من در گذشته آدم کله گنده و مهمی بودم. پیش از این و قبل از آن که به کارآفرین پرتلاش فعلی تبدیل شوم یک مدیر اجرایی پروازی و جزو مدیران برتر شرکتها بودم. البته هدفم از بیان این مطالب، خودستایی تیست، بلکه میخواهم برای مطالب بعدی کتاب برندشخصی زمینه چینی کنم!
زمانی که در شرکت تیتان (که جزو 100 شرکت برتر از نظر مجله Fortune بود) کار میکردم:
هفت حق امتیاز محفوظ و دو مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد دریافت کردم.
یک تیم از کارکنان درجه یک و در سطح جهانی را اداره کردم.
دو جایزه مدیران برتر که ارزشمندترین جایزه شرکت بود را به خاطر کسب موفقیتهای برجسته دریافت کردم. تا جایی که میدانم تنها کسی هستم که برای دو بار این جایزه را کسب کردهام.
به عنوان مدیر تجارت آنلاین جهانی، تمام امور اینترنتی شرکت را اداره میکردم.
زندگی کاری من سرشار از فعالیت و هیجان بود. هر روز صدها ایمیل و تماس برای کنفرانس را از سرتاسر جهان دریافت میکردم.
البته در کنار این، من به طور تفننی برخی فعالیتهای کارآفرینانه هم انجام میدام و زمانی که از بابت تامین هزینه کالج فرزندانم اطمینان یافتم، تصمیم گرفتم خود را بازآفرینی کنم و حرفهام را به عنوان یک مشاور، نویسنده و استاد کالج ادامه دهم.
من هیچ گاه احساس وهم آور اولین روزی را که میخواستم برای خودم کار کنم را فراموش نمیکنم. دیگر از آن همه هیاهو و مشغله خبری نبود، نه ایمیلی بود، نه تماسی و نه هیچ قرار ملاقاتی. هر گونه ارتباطم قطع شده بود. انگار پرده هایی از سکوت به دورم کشیده شده بود!
جهت خرید نسخه الکترونیکی یا چاپی کتاب برندشخصی ترجمه سید اسماعیل قشمشم اینجا کلیک کنید.
نوبت آن رسیده بود که از نو شروع کنم
من در شرکت، شناخته شده و مورد احترام دیگران بودم، اما اکنون هیچ کس من را نمیشاخت و باید از نو آغاز میکردم. هیچ کس نمیدانست یا اهمیت نمیداد که تا همین 24 ساعت قبل من چه نقش و فعالیتی داشتهام.
در چند روز اولی که کار جدیدم را آغاز کرده بودم، هیچ کسی با من تماسی نمیگرفت.
یکی از دوستانم به نام سزار پاز[1] که یک کارآفرین مبتکر و پیشرو در زمینه کارهای دیجیتالی در برزیل است نیز همچنین داستانی داشته است. او به من گفت: «من در یک شرکت بزرگ به نام امبرائر[2] کار میکردم. هنگامی که از شرکت خارج شدم تا برای خودم کار کنم، مانند این بود که نام خانوادگی خود را از دست دادهام، زیرا به نام سزار از امبرائر خو کرده بودم. اکنون دیگر کسی مرا نمیشناخت، یا اهمیتی نمیداد و من مجبور بودم برند خود را از نو ایجاد کنم!»
به نظر میرسید من هم مانند سزار، اعتباری را که به سختی به دست آورده بودم از دست دادهام. حال بگذارید درباره یک تجربه نه چندان خوشایند صحبت کنم. من ابتدای راه بازگشته بودم. اولین مشتریان من در شغل جدیدم به عنوان مشاور، یک دانشجوی کالج که میخواست کسب و کاری برای خودش راه بیندازد و یک کارگزار معاملات املاک محلی بودند. اولین سخنرانی حرفهای ام را هم مقابل باشگاه شیرها[3] در تنسی انجام دادم. (در ضمن باید بگویم سیب زمینیهای سرخ کردهای که همراه ناهار سرو شده بود خیلی خوشمزه بود!)
جهت خرید نسخه الکترونیکی یا چاپی کتاب برندشخصی ترجمه سید اسماعیل قشمشم اینجا کلیک کنید.
به برند معتبر خود رسیدم
اما در کمتر از پنج سال من توانستم برند معتبری برای خود ایجاد کنم و به بزرگترین شرکتهای دنیا از قبیل سیسکو، جانسون اند جانسون و آدیداس مشاوره دهم. موقعیتم به گونه ای شده بود که در سالنهای بزرگ و برای هزاران نفر از حضار سخنرانی برگزار میکردم. در برخی از برترین دانشگاههای دنیا تدریس کردم و به عنوان سخنران مهمان در یک اتاق فکر اروپایی که با حضور مشهورترین نویسندگان و دیپلماتهای دنیا مانند نلسون ماندلا برگزار شده بود، دعوت شدم.
مسیر جدید من سرشار از اشتباهات و عادتهای بدی بود که از تجربه کار قبلیام به همراه داشتم. آن چه که من به سختی آموختم این است که: «الگوی جدیدی از قدرت وجود دارد که من آن را قاعده تاثیرگذاری نامگذاری میکنم.»
منظور من چیست؟ در یک کار اداری و دفتری سنتی، این موارد برخی از نمادهای قدرت و تاثیرگذاری شخصی به شمار میروند:
- عنوان شغلی
- حقوق و دستمزد
- موفقیتها
- تعداد گزارشهای مستقیم
- مدارک تحصیلی و گواهینامهها و تقدیرنامههایی که به دیوار آویخته شدهاند.
- کنترل منابع محدود
- کالجی که در آن تحصیل کردهاید.
- ارتباطات اجرایی
مطالعات حتی نشان میدهند اندازه قد، زیبایی چهره و نوع لباس پوشیدن شما هم میتواند بر میزان قدرت شخصی که کسب میکنید، تاثیرگذار باشد.
جهت خرید نسخه الکترونیکی یا چاپی کتاب برندشخصی ترجمه سید اسماعیل قشمشم اینجا کلیک کنید.
در دنیای اینترنت فقط سرشناس بودن مهم است
اما در دنیای اینترنت هیچ کدام از این موارد اهمیتی ندارد. کسی از عناوین شغلی شما خبر ندارد یا اهمیتی به آن نمیدهد. هیچ کس نمیتواند متوجه شود قد شما چقدر است، چقدر ثروت دارید و با چه خانوادهای وصلت کردهاید. هیچ کدام اهمیتی ندارد.
در حقیقت در اینترنت تنها یک چیز است که مهم شمرده میشود و تنها یک منبع برای قدرت و تاثیرگذاری وجود دارد و آن سرشناس بودن است. این کتاب به این موضوع میپردازد. من میخواهم با کمک کردن به شما برای سرشناس شدن، یک زندگی قدرتمندتر، تاثیرگذارتر و موفقتر داشته باشید.
شاید ایده تبدیل شدن به یک رهبر در زمینهای که فعالیت میکنید، عجیب و غیر قابل دستیابی به نظر برسد، اما واقعا این طور نیست. من برای شما داستانهایی را از زندگی افراد بسیار عادی در سرتاسر دنیا خواهم گفت که به شکلی غیرعادی موفق شدهاند. همه این افراد از صفر شروع کردهاند و با دقت چهار گام یکسان را برای سرشناس شدن برداشتهاند. من یک راهنمای گام به گام و همراه با جزئیات را به شما ارائه خواهم کرد تا نشان دهم چگونه میتوانید این مراحل را بپیمایید.
جهت خرید نسخه الکترونیکی یا چاپی کتاب برندشخصی ترجمه سید اسماعیل قشمشم اینجا کلیک کنید.
آن چه که در این کتاب برای شما داریم
من قصد دارم به صحبت کردن درباره خودم پایان دهم. اکنون بیایید با هم بحث کنیم که چطور این روش جدید فکر کردن، به شما و اهداف شخصی شما ارتباط پیدا میکند.
شما با حرفه شغلی خود میخواهید به چه چیزی در زندگی دست یابید؟ هدفتان چیست؟
در اینجا برخی از رویاها و اهدافی را که من از دوستان و مراجعانم شنیدهام را برایتان ذکر میکنم. آنها میخواهند:
- کتابی بنویسند
- به عنوان یک سخنران حرفهای فعالیت کنند
- به یک مشاور تبدیل شوند
- برای سالهای متمادی در زمینهای که فعالیت میکنند موفق باشند
- محصولات دیجیتالی را به صورت آنلاین به فروش برسانند
- در فعالیتهای سیاسی نامزد شوند
- به خاطر کارشان به رسمیت شناخته شوند
- یک موقعیت تدریس در دانشگاه را به دست آورند
- به فردی تاثیرگذار با درآمدی بالا تبدیل شوند
- ترفیع شغلی به دست آورند
- ایدهها و انگیزههای خود را برای ساختن دنیایی بهتر، با دیگران به اشتراک بگذارند
در فرایند کمک به دوستانم برای یافتن مسیری به سوی تحقق این رویاها، من کلید دستیابی به هدف را در این توصیه میبینم: «شما باید سرشناس شوید.»
من دریافتهام که امروزه اهداف شخصی و حرفهای زیادی وجود دارند که بدون سرشناس شدن قابل دستیابی نخواهند بود!
شاید شما هم مانند دوست من آلیسا مردیث باشید.او یک متخصص بازاریابی مستقل است. هنگامی که شنید من در حال نوشتن این کتاب هستم، این یادداشت را برایم ارسال کرد: «من میخواهم سرشناس باشم. منظورم کسب شهرت نیست. من فقط میخواهم به آرامی یک زندگی خوب برای خودم بسازم. اما من فروشنده وحشتناک هستم. امیدوارم با سرشناس شدن، راحتتر بتوانم با مشتریان جدیدی که میخواهم با آنان کار کنم، ارتباط برقرار نمایم.»
شرکت IBM هم با استفاده از همین طرز تفکر، دانشمندان و مهندسان فراوان خود را به وبلاگ نویسی و تولید ویدئو تشویق میکند. بسیاری از این افراد توانستهاند با محتوای ارزنده خود طرفداران دو آتشهای را جذب نمایند. این روابط باعث افزایش فروش محصولات شرکت میشود.
سرشناس شدن با شهرت یکسان نیست. سرشناس شدن ارتباطی با داشتن میلیونها طرفدار و حضور بر روی فرشهای قرمز ندارد. سرشناس شدن به معنای داشتن قدرت و اعتبار کافی و نیز مخاطبانی است که به ظرفیتهای شما توجه میکنند و به شما در رسیدن به اهدافتان کمک میکنند.
جهت خرید نسخه الکترونیکی یا چاپی کتاب برندشخصی ترجمه سید اسماعیل قشمشم اینجا کلیک کنید.
انگیزه و اشتیاق بدون داشتن یک برنامه، تنها یک سرگرمی است
حوزه و فضای برندسازی شخصی بسیار پررقابت است. در آمازون بیش از 3،000 نسخه کتاب در این موضوع وجود دارد و به نظر میرسد هر کسی برای مشهور شدن و تبدیل شدن به یک آموزگار یا فردی تاثیرگذار، توصیههای خاصی دارد. اما چه چیزی این کتاب را از بقیه متفاوت کرده است؟
بیشتر خودآموزهای موجود در موضوع برندسازی شخصی با این مفهوم آغاز و به آن ختم میشوند که «اشتیاق خودتان را کشف کنید.» ، اما بعد از آن چه باید کرد؟
امروزه اطراف ما پر شده از جملات افسون کنندهای مانند «اگر رویای داشتن چیزی را داشته باشید، قطعا به آن دست خواهید یافت» شما را نمیدانم، اما من قصد ندارم آیندهام را به رویاها گره بزنم. من به یک برنامه نیاز دارم و فکر میکنم شما هم احتمالا به آن احتیاج خواهید داشت.
درست است که یافتن اشتیاق و نقاط قوتتان مهم است، اما این تازه ابتدای کار است. شما بایستی در یک فضای مرتبط و به اندازه کافی بزرگ، در یک زمینه خاص سرشناس شوید. شما باید به گونهای متفاوت تولید محتوا کنید و مخاطبانی فعال و کنشگر جلب نمایید.
در سخنرانیهای رایج کنونی، آموزگاران برندسازی شخصی از شما میخواهند هر چیز دیگری را نادیده بگیرید و تنها رویاهای خود را دنبال کنید. اما من توصیه دیگری برای شما دارم. ممکن است برای تبدیل شدن به یک فرد سرشناس، لازم باشد چندین سال تلاش کنید. شما میتوانید به جای پیروی بدون برنامه از رویاهای خود و جلوگیری از چندین سال تلاش بیهوده، با طرح یک استراتژی دقیق شانس موفقیت و دستیابی به اهداف خود را بالا ببرید.
دانا هیت سانچز فردی است که به صاحبان کسب و کارهای کوچک خدمات مربیگری ارائه میدهد و تا کنون شاهد شکستهای افراد زیادی بوده است که بدون یک برنامه دقیق، تنها علاقه و اشتیاق خود را دنبال کردهاند. او میگوید: «اشتیاقِ صرف، تنها یک سرگرمی و یک سرخوشی است که شما را از حقیقت دور میکند. آن چه که در این میان هولناک است این است که من افراد زیادی را میبینم که زندگی خود را به سمت رویای خود هدایت میکنند. آنها تصور میکنند وقتی خودشان به رویا و اشتیاق خود عشق میورزند، باید بقیه هم همچنین حسی داشته باشند. شاید این طور باشد، اما به شرط این که برای آن برنامهای داشته باشید. تمرکز صرف بر یک سرگرمی، نتیجهای نخواهد داشت.»
به برند شخصی خود به عنوان یک استارتاپ مخصوص به خودتان بیندیشید. تحقیقات نشان میدهد که بیش از 95 درصد استارتاپها شکست میخورند و دلیل شماره یک این شکست، عدم نیاز بازار به آن محصول است. با دنبال کردن مسیر منطقی که در این کتاب معرفی میشود، شما خواهید توانست ایده مورد علاقه خود را به مخاطبانی عرضه کنید که به موفقیت شما کمک میکنند.
جهت خرید نسخه الکترونیکی یا چاپی کتاب برندشخصی ترجمه سید اسماعیل قشمشم اینجا کلیک کنید.
آن چه در این کتاب می آموزید
- نقش واقعی اشتیاق و انگیزه در برند شخصی جدیدتان.
- این واقعیت که شما لازم نیست برای شروع کار خود، در آن زمینه یک متخصص خبره باشید.
- استراتژی هایی برای یافتن جای ویژه متمایز و مخصوص خود.
- نه روش برای دیده و متمایز شدن، حتی در یک بازار پررقابت.
- اهمیت تولید محتوا برای کمک به تحقق رویاهایتان. البته منظور هر محتوایی نیست، بلکه محتوایی کاملا مناسب خودتان. همچنین برنامههایی برای شناسایی و جذب مخاطبانی که به شما کمک میکنند تا به اهداف خود دست یابید.
- سنجش میزان موفقیتتان و دانستن اینکه آیا وقت تغییر مسیر دادن یا کلا رها کردن ایده فرا رسیده است یا خیر.
این کتاب، اولین در نوع خودش است و گام به گام به شما آموزش میدهد که چطور افراد موفق در حوزه کسب و کارهای اینترنتی، بر تلاشهای خود متمرکز می شوند، برنامهای طرح میکنند و برند شخصی خود را به شیوهای قابل سنجش، راهاندازی میکنند. این یک کتاب راهنمای عملی است که روش دستیابی به قدرت فوق العاده را در عصر دیجیتال، آموزش میدهد.
جهت خرید نسخه الکترونیکی یا چاپی کتاب برندشخصی ترجمه سید اسماعیل قشمشم اینجا کلیک کنید.
در این کتاب به داستان زندگی افراد موفق نیز پرداخته می شود
در این کتاب همچنین به زندگی حرفهای افراد موفق نیز میپردازیم و موارد مطالعاتی فوق العادهای را خواهیم داشت که افراد، تقریبا از هیچ شروع کردهاند و در زمینههای گوناگونی از قبیل هنر، ورزش، درمان، ساخت وساز، معاملات املاک، مد، آموزش و امور مالی، سرشناس شدهاند. همه این افراد برای سرشناس شدن، یک مسیر را پیمودهاند، مسیری که امروزه برای همه قابل دسترسی است.
شما در این کتاب خواهید دید که چهره، رنگ پوست، محل زندگی، سن و میزان ثروت، هیچ اهمیتی در موفقیت شما ندارند. اینکه قبلا کجا بودهاید، در گذشته زندگی تیره و تار و دشواری داشتهاید و چه نابرابریها و ناعدالتیهایی را متحمل شدهاید، تفاوتی ایجاد نمیکند. امروزه هر کسی شانس متحول شدن و تبدیل شدن به فردی متمایز، فوق العاده و جدید را دارد تا در این جهان اثری معنادار از خود بر جای بگذارد. خود من یک نمونه زنده از این موضوع هستم.
من این مقدمه را با صحبت درباره یک تغییر در زندگی حرفهای ام آغاز کردم، تغییر از اشتغال در یک شرکت به ایجاد کسب و کار شخصی برای خودم. زمانی که داشتم سفر به سوی سرشناس شدن را آغاز میکردم، با غمبارترین دوره زندگیام نیز دست و پنجه نرم میکردم. همسرم که معتاد شده بود و با کمک و پشتیبانی من دوره بازیابی خود را سپری میکرد. او دو فرزند خوانده کوچکم که مانند بچههای خودم دوست داشتم و بزرگ کردم را نیز با خودش برد. من دیگر هرگز آنها را ندیدم، چرا که والدین غیر صلبی در مورد فرزند خواندهها هیچ حقی ندارند. طلاق ما بسیار جنجالی بود و من مجبور شدم نیمی از ثروتم را به او بدهم. از آنجا که او هیچ وقت کار نمیکرد، من مجبور بودم صورتحسابهای مراکز درمانی بازیابی او را حتی پس از طلاق پرداخت کنم.
علاوه بر این، صورتحسابهای درمانی خودم نیز بودند. من از یک جراحت نخاعی رنج میبردم و نیمه سمت چپ بدنم اندکی بیحس شده بود. پس از ماهها درمان و یک عمل جراحی برای کار گذاشتن یک صفحه فلزی در سرم، به تدریج از نظر جسمانی در مسیر بهبود قرار گرفتم.
در همین زمان سه نفر از بهترین دوستانم را نیز از دست دادم (دو نفر به خاطر بیماری و یکی به خاطر جراحت حاصل از شلیک گلوله از تفنگ خودش).
تحمل از دست دادن خانواده، سلامتی و دوستانم و همچنین هزینههای درمانی، واقعا سخت و دشوار بود. من از افسردگی رنج میبردم و کارهایم را ناقص و همراه با اشکال انجام میدادم. هنگامی که میخواستم قدم در مسیر سرشناس شدن در دنیای دیجیتال بگذارم، از لحاظ روحی در سطح زیر صفر بودم. با این حال سعی کردم جایگاه خود را در این جهان پیدا کنم. من توانستم مخاطبان خود را پیدا کنم. همچنین به سختی تلاش کردم با تولید محتوای مرتبط و سرگرم کننده مانند مطالب وبلاگی و پادکست، با افراد مختلف ارتباط برقرار کنم. من سالهای سال کارم را با مداومت و شکیبایی دنبال کردم.
امروزه من به عنوان یک فرد خبره در زمینه بازاریابی دیجیتالی، سرشناس شدهام. با این حال من از همان اول این گونه نبودم. زمانی که نخستین مطلب وبلاگم را منتشر کردم، درباره وبلاگ نویسی هیچ چیز نمیدانستم. هنگامی که مشاوره دادن را آغاز کردم، در این باره خیلی کم میدانستم و وقتی که اولین کتابم را نوشتم، پیش از آن هرگز کاری شبیه به آن انجام نداده بودم.
جهت خرید نسخه الکترونیکی یا چاپی کتاب برندشخصی ترجمه سید اسماعیل قشمشم اینجا کلیک کنید.
سرشناس شدن یک فرایند در حال تکمیل است
در این کتاب خواهید آموخت که سرشناس شدن یک فرایند در حال تکمیل است. برای موفقیت نیاز نیست که در زمینه خاصی خبره باشید. این کتاب برای پیشرفت شما در مسیرتان، الهام بخش، آموزنده و چالش برانگیز خواهد بود. این کتاب، چشم انداز شما را در آنچه که برای موفقیت در کسب و کارتان لازم دارید و حتی زندگیتان را تغییر خواهد داد.
اکنون وقت آن است که به اولین پرسشی بپردازیم که بایستی همیشه قبل از شروع یک سفر جدید و هیجان انگیز از خود بپرسیم: «چرا؟»
[1] Cesar Paz
[2] Embraer
[3] Lions Club
سرفصلهای کتاب